شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۸۴
ملک الشعرای بهار
ملک الشعرای بهار( غزلیات )
111

شمارهٔ ۸۴

ای دوست بیا لختی ترک می و ساغرکن
از میکده بیرون شو جان بر لب کوثرکن
مست می وحدت شو پا بر سرکثرت زن
فانی شو و باقی باش تقلید پیمبرکن
کفتار نبی بشنو، اسرار ولی دریاب
چند این در و چند آن در، دریوزه ز حیدرکن
از هرچه جز او بگذر، در هرکه جز او منگر
بر درگه او سر نه ، در حضرت او سرکن
بالمره مجاهد شو، پیوسته مشاهد باش
گرکام نشد حاصل ، کن جهد و مکررکن
بر خنگ عمل بنشین در دست طلب بشتاب
جان را به لقا بفروز مس را ز صفا زرکن