شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۷۵
ملک الشعرای بهار
ملک الشعرای بهار( غزلیات )
378

شمارهٔ ۷۵

دل سوی مهر می کشد و مهر سوی دل
جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل
دل گوشت پاره ای که بجنبد به سینه نیست
منگر چنین ز چشم حقارت به سوی دل
بحث بهشت و دوزخ و آشوب کفر و دین
چون بنگرند نیست مگر گفتگوی دل
افلاک را به لرزه فکندی بهر نفس
گر آمدی ز پرده برون هایهوی دل
ما را نوید افسر شاهی مده که ما
در کنج انزوا نبریم آبروی دل
الا که آرزوی دلی را برآوربم
ما را نبود و نیست دگر آرزوی دل
دشنام تلخ و روی ترش دلنشین ترست
ما را ز خنده ای که نباشد ز روی دل
دیدی چگونه جام سراپای خنده شد
آن دم که شیشه قهقهه کرد از گلوی دل
بر لوح دل رموز محبت نوشته اند
ما خوانده ایم و کرده ز بر پشت و روی دل
واقف شود ز معنی دل هرکه چون « بهار»
بگذاشت جان و جاه و جوانی به روی دل