122
شمارهٔ ۷۲ - در هجو یکی از زن های تهران
هر شب میان خانه افسر زن ...
نامحرمان صلای خبردار می کشند
مرد و زن و پدرزن و مادرزن و عروس
در بزم عیش باده کلنار می کشند
کدبانوان و دخترکان و عروسکان
در نزد غیر پرده ز رخسار می کشند
از بس غربو و هلهله ، گویی میان جمع
نایب حسین را به سردار می کشند
ضرب و غریو و کف زدن خارج از اصول
کوبی که خرس را سوی بازار می کشند
مشدی عباد و قربده و دنبلی ...
برگرد کمان و دف و تار می کشند
هرکس که نیم شب ز خیابان گذرکند
او را میان خانه به اصرار می کشند
کف می زنند وهلهله بسیار می کنند
می می خورند و عربده بسیار می کشند
همسایگان خستهء مسکین ز خواب خوش
برجسته فحش داده و سیگار می کشند
دنبک روان و دایره گرم و رنودمست
تا صبحدم ز گردهٔ هم کار می کشند
پرسیدم از پلیس محل کاین سرا زکیست ؟
کانجا حجب ، ز چهرهٔ اسرار می کشند
نرمک جواب داد که هست این حرمسرا
بازار ... فروشی و ... جار می کشند