عصری بلند پایه و عهدی منور است

بر سینه دست طاعت و بر آستان سر است

ملک دگر کشاکش و آرامش ایدر است

واینجا همای صلح و صفا سایه گستر است

اکنون که مهره های جهانی به ششدر است

مولود کوشش ملک ملک پرور است

آن یک پر از مسلسل واین یک پر اژدر است

دور زمان عدوی فقیر و توانگر است

شب زنده داری سر و سالار کشور است

هر روز کار ما ز دگر روز بهتر است

امروز از هزینه درآمد فزونتر است

امروزمان خزینه پر از شوشهٔ زر است

امروز طرز کار ز قانون مفسر است

امروز کار در کف ابنای کشور است

امروز داوری به کف دادگستر است

امروز کار خلق به آیین دیگر است

امروز کار و پیشهٔ هرکس مقرر است

امروز هرکس کند آن کش فراخور است

امروز در معاش خود ایران مخیر است

امروز شهر وای وطن مژده گستر است

امروز این دو لفظ به درج کتب در است

امروز این دو خاصهٔ چشمان دلبر است

امروز وقف طره و جعد سمنبر است

امروز قفل ز آهن و پولاد بر در است

امروز مرزها همه روئینه پیکر است

امروز خود به صفحهٔ ایران مصدر است

امروز همچو مشکوی چین غرق زیور است

امروز چون بهشت به دیدار و منظر است

امروز گاوآهن و بیلش به کف در است

امروز نقد همت ما صرف لشگر است

امروز لشگری نه که شیری غضنفر است

امروز در شکستن دشمن دلاور است

امروز هر جوان به صف لشگر اندر است

امروز آن نهال درختی تناور است

امروز دانش از همه چیزی گران تر است

امروز شهر و قریه به تحصیل ، همسر است

امروز فضل با سخن و کلک و دفتر است

امروز کسب علم و ادب فخر دختر است

امروز آزمودهٔ محسوس ، باور است

امروز هرکه کار کند کیمیاگر است

امروز جهل با بزه کاری برادر است

امروز مرد ورزش اولی و اوقر است

امروز پرورشگر اطفال ، مادر است

امروز آنچه روی نهان کرده چادر است

امروز رخت و ریخت نظیف و موقر است

امروز شب ز برق چو روز منور است

امروز شاهراه فراخ و مقیر است

امروز راه آهن ازین سر بدان سر است

امروز راه شوسه چوبرصفحهٔ مسطر است

امروز هر طرف دژ ژوئین تکاور است

امروز پر ز جاده گشا و زمین در است

امروز کوه سفته و وادی مقنطر است

امروز همچو نرگس باکاسهٔ زر است

امروز سوی خطهٔ ایران مهاجر است

امروزکارخانه فراوان و دایر است

امروز قند و بافته در مملکت پر است

امروز در سفر موتور تند رهبر است

امروزکاروان به هوا آسمان در است

امروز بر هوا خلبان آشناور است

امروز نقل کرکس روئینه شهپر است

امروز چندکشتی جنگی شناور است

امروز چهرگان ز پژوهش مجدر است

امروز برق جای نشین کبوتر است

امروز جای قحط و وبا از پس در است

امروز رزق بی هنران نامقدر است

امروز روز عیش و رفاه کدیور است

امروزکار ثبت سند ماجرا بر است

امروز کار ناسخ و منسوخ نوبر است

امروز نامیسر و مشکل میسر است

امروز با حقیقت شرع پیمبر است

امروز این حدیث بسی خنده آور است

امروز زبر سایهٔ شمشیر و خنجر است

امروز این سه اصل سرآغاز دفتر است

امروز حظ ما ز همه علم اوفر است

امروز کار دنیی و عقبی برابر است

امروز خانه ویژهٔ یک جفت همسر است

امروز در نظافت و پاکی گوهر است

امروز هرکه خوب نباشد بداختر است

امروز ملک ایران با زیب و با فر است

امروز جای بوم ز بیرون کشور است

امروز قند پارسی آنجا مکرر است

امروز روزگار خدیوی مظفر است

شاهنشهی که سایهٔ خلاق اکبر است

آری صفای تیغ یمانی به جوهر است

در عهد شه زبان حقیقت سخنور است

پا تا به سر حقیقت و انصاف مضمر است

چون بنگرید گفته ز ناگفته کمتر است

کاین را پدر عقیده و اخلاص مادر است

دامانش باز بسته به دامان محشر است