شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۲۲۵ - در مدح مظفرالدین شاه
ملک الشعرای بهار
ملک الشعرای بهار( قصاید )
120

شمارهٔ ۲۲۵ - در مدح مظفرالدین شاه

ایا نسیم صبا ای برید کار آگاه
ز طوس جانب ری این زمان بپیما راه
ببر پیامی از چاکران درگه قدس
به آستان ملک شهریار کار آگاه
بهین شهنشه والاتبار ملک ستان
خدایگان سلاطین مظفرالدین شاه
شه مبارک فال و مه همایون فر
خدیو چرخ برین خسرو ستاره سپاه
ز دست معدلتش پای ظلم شد در بند
ز پای تختگهش دست جور شدکوتاه
ز جود، بارش نیسان به گاه پاداشن
ز خشم ، آتش سوزان به وقت پادافراه
شهنشهی که به هر صبح و شام شمس و قمر
به پیش درگه او بر زمین نهند جباه
شهی که روز به درگاه او غلام سپید
مهی که شام به خرگاه اوکنیز سیاه
گرفته صیت جلالش چو مهر عالمتاب
ز حد شام و حلب تا به قندهاروهراه
سموم خشمش در هر زمین که می بوزد
بِدل به آتش سوزان کند به خصم ، سپاه
رباض ملکش از خرمی بود چو بهشت
درآن بهشت ز داد و دهش دمیده گیاه
خدایگانا ای آنکه اختر شرفت
فراز خیمه خورشید برزده خرگاه
خدای عز و جل ذوالجلال و الاکرام
نیافریده به گیتی شبیهت از اشباه
صبوری آنکه چهل سال بد ثناگستر
به ظل مرحمتت جان وتن بدش به رفاه
کنون نهاد ز روی رضا سرتسلیم
به آستان رضا روح من سواه فداه
به غیر مدح تو اندوخته ندارد هیچ
همی ز مدح تو زنده است نامش در افواه
به یادگار به جا مانده است از او پسری
که بحرمدح ترا می کند به ذوق شناه
امیدش آنکه ز الطاف شه شود دلشاد
که سوی اوست امیدش ز بعد لطف اله
خدایگانا امروز بر تو ارزانی است
به فر یزدان ، اقبال و دولت دلخواه
اگر به سائل ، دست تو بحر وکان بخشد
هنوزنبود جود توزین کرم آگاه
به یمن دولت ، از روزگار باج بگیر
ز فر شوکت ، از آسمان خراج بخواه
هماره تاکه بلند است ، چرخ باد بلند
ز دشمن تو به چرخ بلند ناله و آه
همیشه باد زدست ،توپای خصم به بند
هماره باد به پیش توپشت خصم دوتاه
همیشه بادا روی محب توچون شید
هماره بادا رنگ عدوی تو چون کاه