یاد روزی کز برای دخل میدان ساختیم

گاه با شه ، گاه با دستور، گه با این و آن

چون که خر بازار بود آن عهد، در پالان شاه

با اتابک ساختیم و تاختیم از هر طرف

گه ز بهر دانه پاشی شام دادیم و ناهار

هرکجا بد تاجری با مایه و با اعتبار

تاجران را ورشکستیم و پی املاکشان

از برای خود مهیا رشتهٔ املاک چند

چون عموم خلق را کردیم خر، بی دردسر

آن یک از ترس آن یک از جهل آن دگرها از طمع

پس ز صاحب ثروتان روس بگرفتیم پول

چون که شد اعضای شرکت را بنای بازدید

چون ز غیرت روس راکردیم داخل در عموم

نفی گشتن ، حبس دیدن ، بد شنیدن را به خویش

مال مردم خوردن از اسلام باشد دور و ما

خواندن اسناد شرکت رفتمان از یاد، لیک

لایق ریش سفید ما کزین نامردمی

دولت مشروطه چون املاک ما توقیف کرد

ورنه این ایران همان باشد که ما خود از نخست

می کند صاحب سند ده پنج پول خود طلب

مبلغی دستی به ما باید دهد صاحب سند

... شرکت گشت از ... تقلب چاک و ما

خشتک ما را اگرگیتی برون آرد رواست