شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱۵۹ - گروه لئام
ملک الشعرای بهار
ملک الشعرای بهار( قصاید )
107

شمارهٔ ۱۵۹ - گروه لئام

افتاده ایم سخت به دام
در جنگ این گروه لئام
قومی ندیده سفرهٔ باب
جمعی ندیده چهرهٔ مام
یک سر ز جهل ، دشمن علم
جمله به طبع ، خصم کرام
ما صاحب ستور ولیک
در چنگ این گروه ، زمام
در فضل ، ناتمام ولی
در بددلی و جهل ، تمام
کرده بسی حرام ، حلال
کرده بسی حلال ، حرام
بگریخته به مذهب دیو
از مذهب رسول و امام
خصم انام و دشمن ملک
منفور ملک و خیل انام
دارند ازو طمع ، زر و مال
بر هرکه می کنند سلام
بنشسته بر بساط طرب
از شام تا سپیدهٔ بام
تا شام ، غرق حیلهٔ روز
تا روز، مست جرعهٔ شام
روز آشنای مکر و حیل
شب آشنای شرب مدام
بسته ز کید و مکر و فریب
همچون زنان به روی ، پنام
نه دستیار عز و شرف
نه پای بند شهرت و نام
جمعی فضول و منکر فضل
برخی عوام و خصم عوام
لرزنده از خیانت و خوف
پیش بروز شورش عام
هرگز به حق نکرده قعود
هرگز به حق نکرده قیام