166
شمارهٔ ۲ - غزل
یقین درم اثر امشو بهایهای مو نیست
که یار مسته و گوشش بگریه های مو نیست
خدا خدا چه ثمر ای موذناکامشو
خدا خدای شمایه خدا خدای مو نیست
نمود خو نمه پامال و خونبها مه نداد
زدم چو بر دمنش دست ، گفت پای مو نیست
بریز خونمه با دست نازنین خودت
چره که بیتر ازی هیچه خونبهای مو نیست
بهار اگر شو صدبار بمیرم از غم دوست
بجرم عشق و محبت ، هنوز جزای مو نیست