شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بخش ۲۲
عطار
عطار( سی فصل )
152

بخش ۲۲

حقیقت اولیا خورشید راهند
سراسر خلق عالم را پناهند
تمام اولیا اسرار بینند
بمعنی روشنی در راه دینند
حقیقت چون کلام الله دانند
بسوی معنی او راه یابند
بمعنی رهبران راه یزدان
خدابین و خداخوان و خدادان
خدا را اولیا باشند بمعنی
تو معنی را از ایشان جوی یعنی
بمعنی چون شناسی اولیا را
بدانی امر اسرار خدا را
تمام اولیا یک نور باشند
ز چشم جاهلان مستور باشند
جهان از اولیا خالی نباشد
جهان نبود اگر والی نباشد
جهان قائم بذات اولیا دان
نیامد ز اولیا یک مثل انسان
محمد گفت کاصحابم نجومند
گهی در مکه و گاهی به رومند
یکی گر زانکه ناپیدا نماید
تعاقب دیگری آن دم برآید
بدین معنی همیشه در جهانند
ز نسل و نسبت یک خاندانند
تو گر خواهی که بینی اولیا را
بظهر ساز میکن التجا را
بمظهر بس عجایب ها که بینی
رموز آسمانها و زمینی
ترا آن دم ازو باشد حیاتی
درو بینی تو نور بی صفاتی
تمام اولیا در آن کتابند
ولی این سر اکنون نه نمایند
بدور آخرین پیدا شود این
طمع دارد زتو عطار تحسین
ترا از اولیا آگاه سازد
ز راه برّیان هم باز دارد
درو از اولیا اسرار باشد
رموز حیدر کرار باشد
ولی نادان کند انکار اسرار
نیارد طاقت اظهار اسرار
بود ظالم که اسرار ولایت
کند انکار از جهل و بطالت
برو ظالم که حق بیزار از تو
دل عطار بس افگار از تو
تو دین مصطفی تغییر دادی
بدریای ضلالت در فتادی
نداری در حقیقت دیدهٔ دید
گرفتی راه بی راهی به تقلید
مرا از اولیا اسرار و معنی
تولاّ از همه گفتار و معنی
بگویم با تولاّ رمز و اسرار
دگر رمزی برندت بر سر دار
ز جعفر میشنو اسرار منصور
بدو گفتا زجاهل دار مستور
بآخر آشکارا کرد اسرار
ببردند جاهلانش بر سر دار
نداند جاهل اسرار ولی را
به غفلت میرود راه نبی را
بگویم با تو راه حق کدامست
امام هادی مطلق کدامست؟