شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل
عطار
عطار( نزهت الاحباب )
148

غزل

ای پر آتش داشته پیوسته دل
هر شکایت کان ز ما داری بهل
بار عشق روی ما برجان منه
تا نگردی در غم هجران خجل
چشم راهی می کشم زوتر بیا
العجل ای یار زیبا العجل
پای ما چون سرو بستان ز انتظار
هست یا سودات تا زانو بگل
با صبا همراه شو هنگام صبح
گر شکایت نیستت ازما بدل
بر سر پیمان و عهدت آمدم
تا نگوئی دیگرم پیمان گسل
متصل می باش با ما روز و شب
راز دار ما شو و شو متصل
روی من می بینی که از خوبی گذشت
از جمال خوبرویان چگل