شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
الحكایة و التمثیل
عطار
عطار( بخش دوازدهم )
111

الحكایة و التمثیل

کاملی گفتست از پیران راه
هر که عزم حج کند از جایگاه
کرد باید خان ومانش را وداع
فارغش باید شد از باغ وضیاع
خصم را باید خوشی خشنود کرد
گر زیانی کرده باشی سود کرد
بعد از آن ره رفت روز و شب مدام
تا شوی تو محرم بیت الحرام
چون رسیدی کعبه دیدی چیست کار
آنکه نه روزت بود نه شب قرار
جز طوافت کار نبود بر دوام
کار سرگردانیت باشد مدام
تا بدانی تو که در پایان کار
نیست کس الا که سرگردان کار
عاقبت چون غرق خون افتادنست
همچو گردون سرنگون افتادنست
آنچه میجوئی نمیآید بدست
وز طلب یک لحظه مینتوان نشست