136
فی فضیلة امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه
چون خلافت رونق از عثمان گرفت
شرق تا غرب جهان ایمان گرفت
از کمال فضل حق وز جهد او
شدجهان بر دین حق در عهد او
بود دریای حیا و کوه حلم
جان پاکش غرقه دریای علم
در سخا همتاش در عالم نبود
در وفای دین نظیرش هم نبود
چون پسند خواجه کونین شد
در دودامادیش ذی النورین شد
بود هم خیلش دو نور راستین
زان دو نورش دو علم برآستین
آن دو نورش چون دو چشم جان او
بل دو قطب عالم عرفان او
آن دو نورش چون دو کونش معتبر
پیش هر یک هر دو کونش مختصر
چون پیمبر عین ایمان خواندش
هم دم خود قاف قرآن خواندش
تا ز صاد صور برناید نفس
قاف قرآن را همی سیمرغ بس
سخت بود از غصه مشتی عام را
کو بود رحمت ذوی الارحام را
آنکه هست اهل غضب در کل حال
کی تواند دید رحمت را جمال
او بقرآن خواندن بنشسته بود
کشتی دریای قرآن بسته بود
چون بتیغ کشتش بردند دست
او چنان کشته بکشتی درنشست
لاجرم چون کرد بی سر دشمنش
کرد قرآن ختم آن سر بی تنش
چون بآخر برد قرآن تن بزد
دشمنان خویش را گردن بزد
عشق قرآن چون رگی با جانش داشت
هم رگ و هم تن همه قرآنش داشت
از رگش چندانکه دایم خون چکید
تا اجل در عشق قرآن خون دوید
لاجرم قران چو شاهد بر جمال
تا ابد آن قطره خونش کرد خال
نی که آن یک قطره خون چون گشت خشک
مشک قرآن گشت گر خونست مشک
نی که آن یک قطره چون بیرون فتاد
قلب قرآن گشت و قلب از خون فتاد