شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
مناجات رابعه با خداوند
عطار
عطار( عذر آوردن مرغان )
125

مناجات رابعه با خداوند

رابعه گفتی که ای دانای راز
دشمنان را کار دنیا می بساز
دوستان را آخرت ده بردوام
زانک من زین کار آزادم مدام
گر ز دنیا و آخرت مفلس شوم
کم غمم گر یک دمت مونس شوم
بس بود این مفلسی از تو مرا
زانک دایم تو بسی از تو مرا
گر بسوی هر دو عالم بنگرم
یا به جز تو هیچ خواهم، کافرم
هرکرا او هست، کل او را بود
هفت دریا زیر پل او را بود
هرچ بود و هست و خواهد بود نیز
مثل دارد، جز خداوند عزیز
هرچ را جویی جزو یابی نظیر
اوست دایم بی نظیر وناگزیر