شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
المقالة السادسة
عطار
عطار( بخش ششم )
127

المقالة السادسة

پسر گفتش که هر خلقی که هستند
همه دل در هوای خویش بستند
قدم خود از هوابر می نگیرند
که گامی بی ریا برمی نگیرند
چو هست این دَور دَور نفس امروز
نمی بینم دلی بر نفس پیروز
گر از بهر هوای خویش من نیز
کنم از سحر حاصل اندکی چیز
چو در آخر بود توبه ازانم
ندارد ای پدر چندین زیانم