87
غزل شمارهٔ ۷۹۵
گر من اندر عشق مرد کارمی
از بد و نیک و جهان بیزارمی
کفر و دین درباختم در بیخودی
چیستی گر بیخود از دلدارمی
کاشکی گر محرم مسجد نیم
محرم دردی کش خمارمی
کاشکی گر در خور مصحف نیم
یک نفس اندر خور زنارمی
در دلم گر هیچ هشیاریستی
از می غفلت دمی هشیارمی
چون نمی بینم جمال روی دوست
زین مصیبت روی در دیوارمی
گر ندارم از وصال او نشان
باری از کویش نشانی دارمی
گر مرا در پرده راهستی دمی
محرم او زحمت اغیارمی
گر نبودی راه از من در حجاب
من درین ره رهبر عطارمی