شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۷۹۲
عطار
عطار( غزلیات )
82

غزل شمارهٔ ۷۹۲

ماییم ز عالم معالی
رندی دو سه اندرین حوالی
در عشق دلی و نیم جانی
بر داده به باد لاابالی
بگذشته ز هستی و گرفته
چون صوفی ابن وقت حالی
در صفهٔ عاشقان حضرت
از برهنگی فکنده قالی
پس یافته برترین مقامی
احسنت زهی مقام عالی
ما را چه مرقع و چه اطلس
چه نیک کنی چه بد سگالی
ای زاهد کهنه درد نقد است
برخیز که گوشه ای است خالی
تا نالهٔ عاشقان نیوشی
بر خلق ز زهد چند نالی
آن می که تو می خوری حرام است
ما می نخوریم جز حلالی
ما بر سر آتشیم پیوست
مستغرق بحر لایزالی
ما بی خوابیم و چون بود خواب
در حضرت قرب ذوالجلالی
چون خواب کند کسی که او را
از ریگ روان بود نهالی
عطار برو که دست بردی
از جملهٔ عالم معالی