من بغیر از تو نه بینم درجهان

من ترا دانم ترا دانم ترا

چون به جز تو نیست در هر دو جهان

اولین و آخرین وای احد

این جهان و آن جهان و در نهان

هم عیان و هم نهان پیدا توئی

در ازل بودی و باشی همچنان

ای ز تو پیدا شده کون و مکان

ای ز تو عالم پر از غوغا شده

ای ز تو چرخ فلک گردان شده

ای ز وصلت عاشقان دلسوخته

ای ز وصلت کار بازار آمده

ای ز وصلت جانها اندر فغان

ای ز وصلت جانها بریان شده

ای ز وصلت زاهدان در تهنیت

ای ز وصلت عالمان در گیر و دار

ای ز وصلت جان ما تاراج یافت

ای ز وصلت عاشقان آشفته کار

ای ز وصلت آسمان گردان شده

ای ز وصلت کوکبان اندر طلب

ای ز وصلت آفتاب اندر سما

ای ز وصلت خاک را خون در جگر

ای ز وصلت آب در کار آمده

ای ز وصلت شد فریدت غرق خون

ای ز وصلت آتش از غم سوخته

ای ز وصلت هر زمان حیران شدم

ای ز وصلت غرق توحید آمدم

من توام تو من نه من جمله توئی

خود یکی بود و نبود او را دوئی

من بوصلت عارفی مطلق شدم

من خدایم من خدایم من خدا

سر بی سرنامه را پیدا کنم

صد هزاران خلق حیران مانده اند

صد هزاران عارفان در گفتگو

عاشقان آتش زنند در هر دو کون

نقشها را جمله در آتش بسوز

چون نماند نقشها اندر نهان

با تو گویم سر اسرار نهان

چون ترا باشد کمال دین به حق

جملگی اعضای تو ای بی خبر

عرش و فرش و لوح کرسی و قلم

گوهری جان در هوس تو کردهٔ

دادهٔ بر باد عمر جاودان

چون شوی آگه ز سر خویشتن

جمله را یک بینی ای مرد خدای

گر تو راه عشق را مایل شوی

ننگری در هیچ سوای مردکار

عشق جانان جوهر جان آمده است

هست پیدا نیک تنها از شما

این جهان و آن جهان با هم ببین

عشق با انسان و آن آمیخته

گفتم ای آرام جان عاشقان

ای جمالت عاشقان نشناخته

ای وصالت سالکان را رهروان

ای وصالت صادقان صادق شده

ای وصالت عالمان درهای و هوی

ای وصالت اولیا را داد حال

ای وصالت آسمان و هم زمین

ای وصالت شمس را دریافته

ای وصالت ماه را هاله زده

ای وصالت باد و آتش را به هم

ای وصالت بحر را بگداخته

ای وصالت کرد آب و خاک را

ای وصالت کوه را در گل زده

ای وصالت سر دریای قدم

ای وصالت آشکارا و نهان

ای وصالت انبیا و اولیا

ای وصالت زاهدان و مخلصان

ای وصالت هست گشته در جهان

ای وصالت از جهان بیرون شده

ای وصالت هر دو عالم سوخته

عالمان در علم اودرمانده اند

عاشقان از عشق او حیران شدند

زاهدان از زهد او رسوا شدند

بعد پنجه سال او اسرار یافت

سر بیسرنامه را پیدا کنم