101
غزل شمارهٔ ۲۶۱
تا دل من برده ای قصد جفا کرده ای
نی بر من بوده ای نی غم من خورده ای
هست به نزدیک خلق جرم من و تو پدید
من رخ تو دیده ام تو دل من برده ای
ای ز من دلشده بی گنهی سر متاب
با خبری بازده گر ز من آزرده ای
دل ببری وانگهی بازکشی دل ز من
من نه درین پرده ام گر تو درین پرده ای
چون به تو دارم امید روی مگردان ز من
زانکه مرا پیش از این چون نه چنین کرده ای