85
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح رضیةالدین مریم
ای فخر همه نژاد آدم
ای سیدهٔ زنان عالم
روح القدس از پی تفاخر
مهر تو نهاد مهر خاتم
سلطانت کریمةالنسا خواند
شد ذات شریف تو مکرم
راضی ز تو ای رضیةالدین
جبار تو ذوالجلال اکرم
در خدمت طالع تو دارد
سعد فلکی دو دست برهم
بر خستگی نیازمندان
پیوسته ز لطف تست مرهم
اسبی که عنان کش تو باشد
زاقبال شود چو رخش رستم
عمرت ندب هزار گردد
نراد فلک اگر زند دم
روح الله اگر چه بود عیسی
تو راحت روح و آن دل هم
موجود شداز تو جود و احسان
چونان که مسیح شد ز مریم
اقبال تو بر فزون به هر روز
در دولت خسرو معظم
آن پادشهی که خسروان را
از هیبت او فرو شود دم
از ورد و تضرعت سحرگاه
بنیاد بقای اوست محکم
با خاک در تو ز ایران راست
بر چهره صفای آب زمزم
در مدح و ثنات شاعران راست
تشریف و صلات خز معلم
ارواح ملک به ناله آمد
صوت تو گرفت چون ترنم
جز بر تو ثنا و مدح گفتن
باشد چو تیمم و لب یم
احباب ترا به زیر رانست
ز اقبال توبارگی و ادهم
اعدای ترا زه گریبان
طوقیست بسان مار ارقم
از قربت تو سرور و شادی
وز فرقت تو مراست ماتم
گیرد فلک ار بخشک ریشم
من در ندهم به خویشتن نم
بودی پدرم به مجلس تو
یاری سره و حریف محرم
تو شاد بزی که رفت و زو ماند
میراث به ماندگان او غم
ارجو که رهی شود ز لطفت
بر اغلب مادحان مقدم
تا هشت سپهر و چار طبع اند
آمیخته ز امتزاج بر هم
بادات بقا و عز و اقبال
بیش از رقم حروف معجم
ماه رمضان خجسته بادت
تا پیش صفر بود محرم