شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
گزیدهٔ غزل ۵۵۱
امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی( غزلیات (گزیدهٔ ناقص) )
109

گزیدهٔ غزل ۵۵۱

ای دل ز وعدهٔ کنج آن شوخ یاد کن
خود را به عشوه گر چه دروغ است شاد کن
بنویس نامه ای و روان کن به دست اشک
لیک اول از سیاهی چشمم سواد کن
اینک سواره می رود و تا ببینمش
ای آب دیده یک نفسی ایستاد کن