83
گزیدهٔ غزل ۴۸۵
من آن ترک طناز را می شناسم
من آن شوخ بد ساز را می شناسم
میبنید تا می توانید در وی
که من آن سر انداز را می شناسم
نبینم به سویش ز بیم دو چشمش
که آن هر دو غماز را می شناسم
شبم تازه شد جان بدشنام مستی
توبودی من آواز را می شناسم
زمن پرس ذوق سخنهای خسرو
که من آن ره و ساز را می شناسم