164
گزیدهٔ غزل ۲۹۶
شهسوارانی که فتح قلعهٔ دین کرده اند
التماس همت از دلهای مسکین کرده اند
پاکبازان سر کوی خرابات فنا
در مقام سرفرازی خشت بالین کرده اند
سنگسار لعنت جاوید مر ابلیس را
از برای کوری چشمان خودبین کرده اند
آهوی چین را جگر در نامهٔ سواد بسوخت
تا حدیث سنبل زلف تو در چین کرده اند
جلوهٔ فرهاد بین کز غیرت آن خسروان
نام خود نقش نگین لعل شیرین کرده اند
زاهدان تسبیح می خوانند و خسرو نام دوست
ذکر هر کس آن چنان باشد که تلقین کرده اند