88
شمارهٔ ۱۸۳۱
کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیستی؟
لابه گرا و دلبرا، عشوه نمای کیستی؟
زیر کلاه جعد تو بر کمرت کشیده سر
بسته به چابکی کمر چست قبای کیستی؟
مرکب ناز کرده زین، داده به تیغ غمزه کین
ساخته آمده چنین باز برای کیستی؟
سینه بنده جای تو، دیده به زیر پای تو
ما همه در هوای تو، تو به هوای کیستی؟
تا رخ خود نموده ای، جان ز تنم ربوده ای
کاهش من فزوده ای، مهر فزای کیستی؟
خانه جان همی بری، دانه دل همی خوری
نیک بلند می پری، مرغ هوای کیستی؟
خسرو خسته را سخن بسته شد از تو در دهن
طوطی شکرین من، نغز ندای کیستی؟