67
شمارهٔ ۱۶۸۴
ای خرد مست لعل چون می تو
ما ز آزاده ابروی خوی تو
می مرا ده که لب به گوش برم
بس که مستم ز لعل چون می تو
چون کنی وعده، باز گویی «کی »
من به صد جان غلام آن کی تو
چون غمت بکشدم، بگویی «هی »
روح بخشد به تن همان می تو
گوییم مردن تو از پی کیست
هم به جان و سر تو از پی تو
گفتم از تو حیات دارم، گفت
«تو نگر و آن حیات لاشی تو»
خسروا، چون سزای سوختنی
مهربانی ست شعله بر نی تو