62
شمارهٔ ۱۲۷۵
زین پای ادب نیست که در کوی تو آیم
سازم ز دو دیده قدم و سوی تو آیم
ای کاش شوم زودتری خاک که باری
با باد شرم همره و پهلوی تو آیم
در کوی تو گمره شوم از بوی تو با آنک
آنجا همه زان رهبری بوی تو آیم
خورشیدی و من ذره، کنم بی سر و پا رقص
آن لحظه که در جلوه گه روی تو آیم
گفتی که سیاست کنمت، کی بود آن تا
گل بسته و آراسته در کوی تو آیم
گفتی که برو جان ببر از من، چه روم چون
هر جا که روم بسته به یک موی تو آیم
پرسی غم خسرو ز پی شرح، زبان کو
چون پیش نمکدان سخنگوی تو آیم