60
شمارهٔ ۱۰۱۸
هوایی خرم است و ابر لولوبار می بارد
زلال زندگی بر شاخ خضر آثار می بارد
به روی سبزه های تر که قطره می چکد، گویی
که بر سطح زمرد دانه های نار می بارد
گل سرخ انار از شاخ سبزش چون چکاند خون
تو پنداری که طوطی گوهر از منقار می بارد
خرامان سرو من مست و لطافت می چکد از وی
چه ناز است و کرشمه وه کزان رفتار می بارد
هوای ابر عاشق را غم آرد، آن همه قطره
ز بهر جان عاشق خنجر خونخوار می بارد
اگر غرق عرق رخساره خوبان ندیده ستی
نگه کن قطره های خوش که بر گلزار می بارد
فرشته چون مگس پا بسته می گردد به شیرینی
چو در وصف تو خسرو شکر از گفتار می بارد