148
شمارهٔ ۴۹
سنبل است آنکه تو از لاله برانگیخته ای
یا بنفشه است که بر طرف چمن ریخته ای
یا بر آن عزم که اسلام مرا کفر کنی
پرده کفر ز اسلام در آویخته ای
ای برآمیخته هر روز یکی رنگ دگر
این چه رنگ است که امروز بر آمیخته ای
تا که بر لعل و شکر بیخته ای گرد عبیر
خاک بر روی همه خسته دلان بیخته ای
چه بلایی تو که از بهر تبه کردن دل
روی بنموده و دل برده و بگریخته ای
نه همانا که به صد سال توانند نشاند
این خصومت که تو امسال برانگیخته ای