150
شمارهٔ ۳
موی چون غالیه و روی چو دیباست تو را
عقده از غالیه بر دیبا زیباست تو را
مرده از دو لب شیرینت همی زنده شود
در دو لب گویی افسون مسیحاست تو را
عاشق و شیفته سرو صنوبر شده ام
زانکه چون سرو صنوبر قد و بالاست تو را
قبله زی خلخ و یغماست مرا تا بزیم
زانکه اصل و نسب از خلخ و یغماست تو را
شادی جان من است آن صدف مرجان رنگ
که درو سی و دو تا لولو لالاست تو را
تویی آن سرو خرامنده که در باغ جمال
با گل و لاله همه ساله تماشاست تو را
تویی آن ماه دو هفته که در برج نشاط
زهره برده است و میان بسته به جوزاست تو را
بیش روی تو همی سجده برد قیصر روم
تا به خورشید سر از ملک چلیپاست تو را
نیست از جملهٔ خوبان و ظریفان جهان
یکتن از بنده و آزاد که همتاست تو را
پشت خوبان همه در خدمت تو هست دو تا
زانکه در خدمت خسرو دل یکتاست تو را