138
شمارهٔ ۲۵
ای شاه اگر سکندر دیدی حُسام تو
از سنگ و روی و آهن سدی نساختی
پیش تو پشت مَعْن چو چوگان شدی ز شرم
گر با تو در سخا و کرم گوی باختی
ور دست تو بدیدی محمود زابلی
از خاک سم مرکب تو سر فراختی
من بنده از سخاوت و جود تو یافتم
امروز خلعت تو و نیکو نواختی
رومی و اطلس و قصب و بدره های زر
دو استر سبک رو و اسبی و ساختی