شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
رستگاران
احمد شاملو
احمد شاملو( شکفتن در مه )
159

رستگاران

در غریوِ سنگینِ ماشین ها و اختلاطِ اذان و جاز
آوازِ قُمری ِ کوچکی را
شنیدم،
چنان که از پسِ پرده یی آمیزه ی ابر و دود
تابشِ تک ستاره یی.
آنجا که گنه کاران
با میراثِ کمرشکنِ معصومیتِ خویش
بر درگاهِ بلند
پیشانیِ درد
بر آستانه می نهند و
بارانِ بی حاصلِ اشک
بر خاک،
و رهایی و رستگاری را
از چارسویِ بسیطِ زمین
پای درزنجیر و گم کرده راه می آیند،
گوش بر هیبتِ توفانی ِ فریادهای نیاز و اذکارِ بی سخاوت بسته
دو قُمری
بر کنگره ی سرد
دانه در دهانِ یکدیگر می گذارند
و عشق
بر گردِ ایشان
حصاری دیگر است.
۱۳۴۹ توس