شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غرشِ خامِ تندرهای پوده...
احمد شاملو
احمد شاملو( حدیث بی قراری ماهان )
230

غرشِ خامِ تندرهای پوده...

در معرفی ندا ابکاری
غرشِ خامِ تندرهای پوده گذشت
و تندبارهای عنان گسسته فرونشست.
اینک چشمه سارِ زمزمه:
زلال
(چرا که از صافی های اعماق می جوشد)
وخروشان
(چرا که ریشه هایش دریاست)
هنگامی که مُجابم کرد
دختربچه یی بیش نبود:
نهالی خُرد
در معرضی بی آفتاب.
از خود می پرسیدم:
«ــ آیا چون مشّاطه یی سفیه
صفای کودکانه اش را
به پیرایه و آرایه ی فوت و فنِ سخن وری مخدوش نمی کنم؟»
باز با خود می گفتم:
«ــ بودن دیگر است و شدن دیگر...
آن که شد
باری
از شدن تر باز نخواهد ماند:
کشیده گام و سرودخوان به راه ادامه خواهد داد
و قانونِ زرینِ خود را
در گستره ی اعتمادِ خویش مستقر خواهد کرد.»
هنگامی که مُجابم کرد
نهالی خُرد بود
در معرضی بی آفتاب.
کنونش درختی می بینم بربالیده و گسترده شاخسار
که سایه اش به فتحِ زمینِ سوزان می رود. ــ
نگاهش کنید!
۱۸ بهمنِ ۱۳۶۴