شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شکاف
احمد شاملو
احمد شاملو( دشنه در دیس )
147

شکاف

در اعدامِ خسرو گلسرخی
زاده شدن
بر نیزه ی تاریک
همچون میلادِ گشاده ی زخمی.
سِفْرِ یگانه ی فرصت را
سراسر
در سلسله پیمودن.
بر شعله ی خویش
سوختن
تا جرقّه ی واپسین،
بر شعله ی حُرمتی
که در خاکِ راهش
یافته اند
بردگان
این چنین.
اینچنین سُرخ و لوند
بر خاربوته ی خون
شکفتن
وینچنین گردن فراز
بر تازیانه زارِ تحقیر
گذشتن
و راه را تا غایتِ نفرت
بریدن. ــ
آه، از که سخن می گویم؟
ما بی چرازندگانیم
آنان به چِرامرگِ خود آگاهانند.
۱۳۵۴