ظلماتِ مطلقِ نابینایی
به ایرج کابلی
ظلماتِ مطلقِ نابینایی.
احساسِ مرگ زای تنهایی.
«ــ چه ساعتی ست؟ (از ذهنت می گذرد)
چه روزی
چه ماهی
از چه سالِ کدام قرنِ کدام تاریخِ کدام سیاره؟»
تک سُرفه یی ناگاه
تنگ از کنارِ تو.
آه، احساسِ رهایی بخشِ همچراغی!
۱ مهرِ ۱۳۷۰