شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
طرح های زمستانی
احمد شاملو
احمد شاملو( در آستانه )
173

طرح های زمستانی

۱
چرکمرد گیِ پُرجوش و جنجالِ کلاغان و
سپیدی ِ درازگوی برف...
ته سُفره ی تکانیده به مرزِ کَرت
تنها حادثه است.
مردِ پُشتِ دریچه ی زردتاب
به خورجینِ کنارِ در می نگرد.
جهان
اندوه گن
رها شده با خویش.
و در آن سوی نهالستانِ عریان
هیچ چیز از واقعه سخنی نمی گوید.
۲۱ بهمنِ ۱۳۷۵
۲
آسمان
بی گذر از شفق
به تاریکی درنشست.
دودِ رقیق
از در و درزِ بام
بوی تپاله می پراکَنَد.
کنارِ چراغِ کلبه
نقلی ناشنیده می گوید بوته ی زرد و سُرخِ سَربند
و در تَویله ی تاریک
هنوز از گُرده ی یابوی خسته
بخار بر می خیزد.
۳۱ بهمنِ ۱۳۷۵