شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شبانه
احمد شاملو
احمد شاملو( باغ آینه )
154

شبانه

به اسماعیل صارمی
ای خداوند! از درونِ شب
گوش با زنگِ غریوی وحشت انگیزم
گر نشینم منکسر بر جای
ور ز جا چون باد برخیزم،
ای خداوند! از درونِ شب
گوش با زنگِ غریوی وحشت انگیزم.
می کِشم هر ناله ی این شامِ خونین را
در ترازوی غریواندیش،
می چشم هر صوتِ بی هنگامِ مسکین را
در مذاقِ نعره جوی خویش.
گوش با زنگِ غریوی وحشت انگیزم
ای خداوند! از درونِ شب.
گر ندارم جنبشی با جای
ور ندارم قصه یی با لب،
گوش با زنگِ غریوی وحشت انگیزم
ای خداوند! از درونِ شب.
فروردین ۱۳۳۷