شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
خفتگان
احمد شاملو
احمد شاملو( آیدا در آینه )
193

خفتگان

به مناسبتِ بیستمین سالِ قیامِ دلیرانه ی گتتوی شهرِ ورشو
از آن ها که رویاروی
با چشمانِ گشاده در مرگ نگریستند،
از برادرانِ سربلند،
در محله ی تاریک
یک تن بیدار نیست.
از آن ها که خشمِ گردن کش را در گِرهِ مشت های خالیِ خویش فریاد کردند،
از خواهرانِ دلتنگ،
در محله ی تاریک
یک تن بیدار نیست.
از آن ها که با عطرِ نانِ گرم و هیاهوی زنگِ تفریح بیگانه ماندند
چرا که مجالِ ایشان در فاصله ی گهواره و گور بس کوتاه بود،
از فرزندانِ ترس خورده ی نومید،
در محله ی تاریک
یک تن بیدار نیست.
ای برادران!
شماله ها فرود آرید
شاید که چشمِ ستاره یی
به شهادت
در میانِ این هیاکلِ نیمی از رنج و نیمی از مرگ که در گذرگاهِ رؤیای ابلیس به خلأ پیوسته اند
تصویری چنان بتواند یافت
که شباهتی از یهوه به میراث برده باشد.
اینان مرگ را سرودی کرده اند.
اینان مرگ را
چندان شکوهمند و بلند آواز داده اند
که بهار
چنان چون آواری
بر رگِ دوزخ خزیده است.
ای برادران!
این سنبله های سبز
در آستانِ درو سرودی چندان دل انگیز خوانده اند
که دروگر
از حقارتِ خویش
لب به تَحَسُر گَزیده است.
مشعل ها فرود آرید که در سراسرِ گتتوی خاموش
به جز چهره ی جلادان
هیچ چیز از خدا شباهت نبرده است.
اینان به مرگ از مرگ شبیه ترند.
اینان از مرگی بی مرگ شباهت برده اند.
سایه یی لغزانند که
چون مرگ
بر گستره ی غمناکی که خدا به فراموشی سپرده است
جنبشی جاودانه دارند.
۱۶ اسفندِ ۱۳۴۱