576
بوی ناب ریحان
رقصم به گرد یاری اندر سماع مستان
یك شاخه گل ز مینو با بوی ناب ریحان
اندر حرم دعایی كردم ز سوز سینه
كردم طلب نگاری من از كریم سلطان
چون دیدمش به آنی عشقش نشست بردل
افكند سوی قلبم تیر سیاه مژگان
از اتفاق عشقش دل خیس چون دو دیده
بارید بعد عمری در این كویر باران
او هدیهای الهی از نسل پاك باشد
عشق است و مهربانی اندر لباس انسان
در روزهای سخت و پر درد این زمانه
زخم مراست مرهم درد مراست درمان
هرگاه با نسیمی لرزد دلش به نرمی
غوغا بپا نماید اندر دلم چو طوفان
من از حضور پاكش در زندگی نمایم
صد شكر از رضایت نزد خدای سبحان
با آسمان و ماهش كاری نباشدم چون
بر بام دل درخشد هر شب چو ماه تابان
یا رب اگر بگیری از من نفس نخواهم
دیگر نفس كشیدن بهر بقای این جان
جانا تو نیك دانی كین شعر در حقیقت
الهام گشته بر من از آیههای قرآن