شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
پیر فرزانه
ابوالفضل حقیقت
ابوالفضل حقیقت( راه محبت )
597

پیر فرزانه

پیر فرزانه شیراز مسیحای من است
نفخه‌ی او دم عیسایی احیای من است
بهر ابطال همه شعبده سامریان
او عصا و ید بیضایی موسای من است
غرق دریای حوادث نشوم زانكه مرا
كشتی نوح بود ناجی دریای من است
باده‌ای داده كه هوش از سر ما برده به در
نكته‌ها گفته كه خود ساغر صهبای من است
خلق دانند كه مجنونم و لیلای من او
زلف او سلسله این دل شیدای من است
آتشی بر جگر خسته ما می‌زند او
دود این آتش دل مایه‌ی افشای من است
حرف دنیا به كنار آخرتم كرده فنا
موجب مستی بی پرده و پروای من است
دین و دل، عقل و خرد، هیچ نماندست مرا
نیستم دیگر و او یكسره بر جای من است
آن كه بت‌ را نپرستیده چه داند كه چرا
آدمیزاده نگاری بت یكتای من است
غرق مرداب و لجن بودم و تابید به من
باعث رویش نیلوفر بودای من است
ابروان تو یكی گنبد شاه نجف و
دیگری در نظرم گنبد خضرای من است
حاجتی هست بیاور به در خانه او
زانكه این خانه زهرایی مولای من است
راز عشاق در این بیت كنم فاش كه او
خال مشكین رخ و هندو بابای من است
ای كمال بشر ای جان حقیقت به یقین
نفخه‌ات نایی آوای خوش نای من است