136
فرق پر خون
ای گرد بهادران بی چون
ای شاه خجسته و همایون
ای نور خدا علی اعلی
ای دست خدا ز جامه بیرون
بر لشگر جهل و زور و تزویر
بر امر خدا زدی شبیخون
ای سنبل سقف آفرینش
ای قلب ز حبّ و عشق مشحون
آئینۀ جلوۀ محمد
از روز الست تا به اکنون
تو آیۀ لیله المبیتی
ای از همۀ خلایق افزون
تطهیر ز رجس و یوم اکمل
هستی تو به آیه آیه مضمون
هرکس که تویی مرّبی او
رفته است به ماورا ز مادون
ای برتر از علم و عقل و دانش
سرچشمۀ حکمت فلاطون
چشم تو بلای جان عاشق
هرکس که بدید گشت مفتون
زین فاجعۀ عظیم گشته
حال دل عاشقان دگرگون
آتش زده بر تمام هستی
شمشیر نقاق و فرق پر خون
چون فزتُ و ربّ کعبه گفتی
یک لحظه ستاد چرخ گردون
کس در دو جهان ندارد امشب
حال من و حال بید مجنون
از حال حقیقت آگهی تو
ای ملجاء قلب های محزون