شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
چشم و چراغ
ابوالفضل حقیقت
ابوالفضل حقیقت( غزلیات تازه )
518

چشم و چراغ

من خدا را نیمه شب در کنج باغی دیده ام
عکس مه بر چای در فنجان داغی دیده ام
نی فقط در هند طاووس است چون رنگین کمان
هفت رنگ عشق در پر های زاغی دیده ام
مرد سیری ثروت اندوزی کند دائم ولی
رقص در دشت چمن را در الاغی دیده ام
از چه می گویند بلبل عاشق گل بود و بس
حزن هجر گل به آواز کلاغی دیده ام
عارفی بنوشته در محبس کتاب عشق را
ای عجب در گوشۀ زندان فراغی دیده ام
برق چشمت کوکب خاص هدایت شد مرا
در دل تاریک شب چشم و چراغی دیده ام
در پی ردّ و نشانی از تو عمری گشتم و
عاقبت در جام می از تو سراغی دیده ام
در حقیقت عکس روی یار کی ظاهر شود
شور شیرین فنا اندر دماغی دیده ام