180
شمارهٔ ۲۷ - ناله مرغ
ناله مرغ اسیر اینهمه بهر وطن است
مسلک مرغ گرفتار قفس همچو من است
همت از باد سحر می طلبم گر ببرد
خبر از من برفیقی که به طرف چمن است
فکری ای هموطنان در ره آزادی خویش
بنمائید که هرکس نکند مثل من است
خانه ای کو شود از دست اجانب آباد
ز اشک ویرانکنش آنخانه که بیت الحزن است
جامه ای کو نشود غرقه بخون بهر وطن
بدر آن جامه که ننگ تن و کم از کفن است
جامه زن بتن اولیتر اگر آید غیر
ز آنکه بیچاره در اینمملکت امروز زن است
آن کسی را که در این ملک سلیمان کردیم
ملت امروز یقین کرد که او اهرمن است
همه اشراف بوصلت خوش همچون خسرو
رنجبر در غم هجران تو چون کوهکن است
عارف از حزب دموکرات خلاصی چون مور
مطلب ز آنکه خلاصی تو اندر لگن است